اشعار شاملو
اشعار شاملو,اشعار شاملو برای آیدا,بهترین اثر احمد شاملو,شعر عاشقانه شاملو برای آیدا,اشعار شاملو برای پروفایل,سیاسی ترین شعر شاملو,برگزیده اشعار شاملو,شعر سپید شاملو,مجموعه اشعار احمد شاملو,شعرهای احمد شاملو
اشعار شاملو
اشعار شاملو و برگزیده شعرهای شاملو برای عکس پروفایل
احمد شاملو (۲۱ آذر ۱۳۰۴–۲ مرداد ۱۳۷۹) متخلص به الف. بامداد یا الف. صبح، شاعر، نویسنده، روزنامهنگار، پژوهشگر، مترجم، فرهنگنویس و از دبیران کانون نویسندگان بود.
**************
شبانه
من سرگذشتِ یأسم و امید
با سرگذشتِ خویش:
میمُردم از عطش،
آبی نبود تا لبِ خشکیده تر کنم
میخواستم به نیمهشب آتش،
خورشیدِ شعلهزن بهدرآمد چنان که من
گفتم دو دست را به دو چشمان سپر کنم
با سرگذشتِ خویش
من سرگذشتِ یأس و امیدم...
زندان قصر ۱۳۳۳
**************
راز
با من رازی بود
که به کو گفتم
با من رازی بود
که به چا گفتم
تو راهِ دراز
به اسبِ سیا گفتم
بیکس و تنها
به سنگای را گفتم
**************
دلهای ما که به هم نزدیک باشند
دیگر چه فرقی میکند
که کجای این جهان باشیم
دور باش اما نزدیک
من از نزدیک بودنهای دور میترسم
***************
اشعار شاملو و برگزیده شعرهای شاملو برای عکس پروفایل
میلاد
ناگهان
آفتابوار
نقاب برافکند
و بام و در
به صوتِ تجلی
درآکند،
شعشعهی آذرخشوار
فروکاست
و انسان
برخاست
۵ اردیبهشتِ ۱۳۷۶
***************
گدایانِ بیابانی
سربهسر سرتاسر در سراسرِ دشت
راه به پایان بُردهاند
گدایانِ بیابانی.
پایآبله
مُردهاند
بر دو راههها همه،
در تساوی فاصله با تو ــ ای نزدیکترین چایخانهی اُتراق! ــ
از لَهلَهِ سوزانِ بادِ سام
تا لاهلاهِ بیامانِ سوزِ زمستانی
گدایانِ بیابانی
۲۸ مردادِ ۱۳۷۴
***************
همه
لرزشِ دست و دلم
از آن بود
که عشق
پناهی گردد،
پروازی نه
گریزگاهی گردد
آی عشق آی عشق
چهرهی آبیات پیدا نیست
***************
و خنکای مرهمی
بر شعلهی زخمی
نه شورِ شعله
بر سرمای درون
آی عشق آی عشق
چهرهی سُرخات پیدا نیست
***************
جوشان از خشم...
جوشان از خشم
مسلسل را به زمین کوفت
دندان به دندان بَرفشرده
کلوخْپارهیی برداشت با دشنامی زشت
و با دشنامی زشت
بَرابَریان را هدف گرفت
همسنگران خندهها نهان کردند
سهراب گفت:
ــ آه! دیدی؟
سرانجام
او نیز...
۱۱ اردیبهشتِ ۱۳۷۴
اشعار شاملو و برگزیده شعرهای شاملو برای عکس پروفایل
***************
غبارِ تیرهی تسکینی
بر حضورِ وَهن
و دنجِ رهایی
بر گریزِ حضور،
سیاهی
بر آرامشِ آبی
و سبزهی برگچه
بر ارغوان
آی عشق آی عشق
رنگِ آشنایت پیدا نیست
***************
آن روی دیگرت...
آن روی دیگرت
زشتی هلاکتباریست
ای نیمرخِ حیاتبخشِ ژانوس!
۱۳۷۳
پیشنهاد:اشعار سعدی اشعار مهدی اخوان ثالث
- ۹۷/۱۰/۱۱